معنی فارسی constate

B1

تأیید کردن یا تصدیق چیزی بر اساس مشاهدات و شواهد.

To observe and declare something as a fact.

example
معنی(example):

ما می‌توانیم تأیید کنیم که آزمایش موفقیت‌آمیز بود.

مثال:

We can constate that the experiment was a success.

معنی(example):

برای تأیید نتایج، ما داده‌ها را در طول چند هفته جمع‌آوری کردیم.

مثال:

To constate the results, we collected data over several weeks.

معنی فارسی کلمه constate

: معنی constate به فارسی

تأیید کردن یا تصدیق چیزی بر اساس مشاهدات و شواهد.