معنی فارسی consuetudinal

B1

کنسوئیدین، به معنای مربوط به عادات و رفتارهای پایدار در جاها و موقعیت‌های خاص.

Relating to customary practices or established habits within a specific context.

example
معنی(example):

قوانین کنسوئیدین کشور توسط تمام شهروندان محترم شمرده می‌شود.

مثال:

The consuetudinal laws of the land are respected by all citizens.

معنی(example):

دانشمندان الگوهای کنسوئیدین را در فرهنگ‌های مختلف مورد مطالعه قرار می‌دهند.

مثال:

Scholars study consuetudinal patterns in various cultures.

معنی فارسی کلمه consuetudinal

: معنی consuetudinal به فارسی

کنسوئیدین، به معنای مربوط به عادات و رفتارهای پایدار در جاها و موقعیت‌های خاص.