معنی فارسی contiguously
B2به صورت پیوسته یا متصل.
In a continuous or touching manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
شهرها به صورت پیوسته در کنار رودخانه قرار دارند.
مثال:
The cities are located contiguously along the river.
معنی(example):
زمین به صورت پیوسته تقسیم شده است که مدیریت آن را آسانتر میکند.
مثال:
The land is divided contiguously, making it easier to manage.
معنی فارسی کلمه contiguously
:
به صورت پیوسته یا متصل.