معنی فارسی contiguate
B1مجاور، به معنی نزدیک یا در تماس با چیزی دیگر.
To be adjacent or in physical contact with something else.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خواص مجاور دو منطقه در حال بررسی است.
مثال:
The contiguate properties of the two regions are being studied.
معنی(example):
مناطق مجاور معمولاً شرایط محیطی مشابهی دارند.
مثال:
Contiguate areas often share similar environmental conditions.
معنی فارسی کلمه contiguate
:
مجاور، به معنی نزدیک یا در تماس با چیزی دیگر.
