معنی فارسی contingence
B2وضعیتی که امکان وقوع آن وجود دارد و معمولاً به شرایط خاصی ارتباط دارد.
A future event or condition that is possible but which cannot be predicted with certainty.
- NOUN
example
معنی(example):
قرارداد شامل یک بند وضعیتی است.
مثال:
The contract includes a contingence clause.
معنی(example):
یک طرح وضعیتی در صورت بروز موارد اضطراری وجود دارد.
مثال:
There is a contingence plan in case of emergencies.
معنی فارسی کلمه contingence
:
وضعیتی که امکان وقوع آن وجود دارد و معمولاً به شرایط خاصی ارتباط دارد.