معنی فارسی contortional
B1مربوط به پیچیدگی و حرکات غیرمتعارف.
Pertaining to or characterized by contortion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حرکات پیچیده برای این تمرین یوگا ضروری است.
مثال:
The contortional movements are essential for this yoga practice.
معنی(example):
اجرای هنری پیچیده او هم خیرهکننده و هم چالشبرانگیز بود.
مثال:
His contortional art performance was both mesmerizing and challenging.
معنی فارسی کلمه contortional
:
مربوط به پیچیدگی و حرکات غیرمتعارف.