معنی فارسی contortioned

B2

دفرمه شده، به معنای پیچیده و جمع شده به صورت غیر عادی.

Twisted or bent out of the normal shape.

example
معنی(example):

شکل دفرمه شده بر روی صحنه تماشاچیان را مجذوب کرد.

مثال:

The contortioned figure on stage captivated the audience.

معنی(example):

او بعد از اینکه سعی کرد در فضای کوچک جا شود، احساس دفرمی کرد.

مثال:

He felt contortioned after trying to fit into the small space.

معنی فارسی کلمه contortioned

: معنی contortioned به فارسی

دفرمه شده، به معنای پیچیده و جمع شده به صورت غیر عادی.