معنی فارسی contraindicated
C1در اصطلاح پزشکی به معنای عدم استفاده از یک درمان یا دارو به دلیل وجود شرایط خاص در بیمار است.
A term used in medicine to indicate that a particular treatment or drug should not be used due to potential harm.
- verb
verb
معنی(verb):
To make inadvisable; to warn against a specific medicine or treatment.
example
معنی(example):
برخی از داروها برای زنان باردار تهدید کننده هستند.
مثال:
Certain medications are contraindicated for pregnant women.
معنی(example):
این درمان به دلیل تاریخچه پزشکی او ممنوع بود.
مثال:
The treatment was contraindicated due to his medical history.
معنی فارسی کلمه contraindicated
:
در اصطلاح پزشکی به معنای عدم استفاده از یک درمان یا دارو به دلیل وجود شرایط خاص در بیمار است.