معنی فارسی contraindicating
B1به معنای نداشتن اجازه یا عدم توصیه به استفاده از چیزی به دلیل وجود عوارض یا خطرات است.
Indicating that a particular medication or procedure should not be used due to potential adverse effects.
- verb
verb
معنی(verb):
To make inadvisable; to warn against a specific medicine or treatment.
example
معنی(example):
عوارض جانبی مصرف دارو را ممنوع می‌کرد.
مثال:
The side effects were contraindicating the use of the drug.
معنی(example):
هرگونه علائم واکنش‌های آلرژیک عوامل منع کننده هستند.
مثال:
Any signs of allergic reactions are contraindicating factors.
معنی فارسی کلمه contraindicating
:
به معنای نداشتن اجازه یا عدم توصیه به استفاده از چیزی به دلیل وجود عوارض یا خطرات است.
