معنی فارسی contranatural

B1

غیرطبیعی، آنچه که با طبیعت و اصول طبیعی در تضاد است.

Against or contrary to nature, unnatural

example
معنی(example):

بسیاری ایده کلونینگ را غیرطبیعی می‌دانند.

مثال:

Many find the idea of cloning to be contranatural.

معنی(example):

عملکرد او توسط هم‌سالانش به عنوان غیرطبیعی تلقی شد.

مثال:

His actions were seen as contranatural by his peers.

معنی فارسی کلمه contranatural

: معنی contranatural به فارسی

غیرطبیعی، آنچه که با طبیعت و اصول طبیعی در تضاد است.