معنی فارسی contraposit
B2متضاد کردن، در منطق به معنای تغییر ترتیب یک جمله شرطی به حالت متضاد آن است.
To convert a conditional statement to its contrapositive form.
- VERB
example
معنی(example):
برای اثبات قضیه، باید بیانیه را متضاد کنیم.
مثال:
To prove the theorem, we need to contraposite the statement.
معنی(example):
او یاد گرفت چگونه بیانات منطقی را در کلاس متضاد کند.
مثال:
He learned how to contraposite logical statements in class.
معنی فارسی کلمه contraposit
:
متضاد کردن، در منطق به معنای تغییر ترتیب یک جمله شرطی به حالت متضاد آن است.