معنی فارسی controled
B1کنترل شده، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن چیزی تحت نظارت و مدیریت دقیق قرار دارد.
Managed or directed in a specific manner.
- VERB
example
معنی(example):
سگ توسط صاحبش در طول نمایش کنترل شد.
مثال:
The dog was controled by its owner during the demonstration.
معنی(example):
این دستگاه از راه دور کنترل شد تا ایمنی تضمین شود.
مثال:
The machine was controled remotely to ensure safety.
معنی فارسی کلمه controled
:
کنترل شده، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن چیزی تحت نظارت و مدیریت دقیق قرار دارد.