معنی فارسی controllableness
B2قابلیت کنترل، به توانایی نظارت و مدیریت یک سیستم یا وضعیت اشاره دارد.
The quality of being manageable or able to be controlled.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت کنترل اوضاع آن را برای مدیریت آسانتر کرد.
مثال:
The controllableness of the situation made it easier to manage.
معنی(example):
ما باید قابلیت کنترل سیستم جدید را ارزیابی کنیم.
مثال:
We need to assess the controllableness of the new system.
معنی فارسی کلمه controllableness
:
قابلیت کنترل، به توانایی نظارت و مدیریت یک سیستم یا وضعیت اشاره دارد.