معنی فارسی controllably
B1بطور کنترلشده، به معنای انجام دادن کارها در چارچوب یک سیستم کنترل شده است.
In a manner that can be controlled or managed.
- ADVERB
example
معنی(example):
نرمافزار به شما این امکان را میدهد که به طور کنترلشده عمل کنید.
مثال:
The software allows you to operate controllably.
معنی(example):
او اوضاع را به طور کنترلشدهای مدیریت کرد تا از هرجمرج جلوگیری کند.
مثال:
He handled the situation controllably to avoid chaos.
معنی فارسی کلمه controllably
:
بطور کنترلشده، به معنای انجام دادن کارها در چارچوب یک سیستم کنترل شده است.