معنی فارسی controlless
B1بدون کنترل، به حالتی اشاره دارد که چیزی تحت نظارت یا مدیریت نیست.
In a state of lacking control or oversight.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگ در پارک بدون کنترل، به طور آزادانه می دوید.
مثال:
The dog was controlless in the park, running freely.
معنی(example):
رفتار بدون کنترل او به وجود آمدن بسیاری از سوءتفاهمها انجامید.
مثال:
His controlless behavior led to many misunderstandings.
معنی فارسی کلمه controlless
:
بدون کنترل، به حالتی اشاره دارد که چیزی تحت نظارت یا مدیریت نیست.