معنی فارسی contubernial

B2

نسبت به هم‌غرفتی، به ویژه در زمینه‌های نظامی.

Relating to being together or living in close quarters.

example
معنی(example):

زندگی هم‌غرفتی سربازان روحیه همکاری را پرورش داد.

مثال:

The contubernial life of the soldiers fostered teamwork.

معنی(example):

تعاملات هم‌غرفتی آنها برای انسجام بسیار مهم بود.

مثال:

Their contubernial interactions were crucial for cohesion.

معنی فارسی کلمه contubernial

: معنی contubernial به فارسی

نسبت به هم‌غرفتی، به ویژه در زمینه‌های نظامی.