معنی فارسی contubernium
B2مجموعهای از افرادی که در کنار هم زندگی میکنند، به ویژه در یک زمینه نظامی.
A group of individuals living together, often in a military context.
- NOUN
example
معنی(example):
همغرفتی برای عملکرد واحد ضروری بود.
مثال:
The contubernium was essential for the unit's operation.
معنی(example):
هر همغرفتی دارای ناحیه مشخصی بود.
مثال:
Each contubernium had its own designated area.
معنی فارسی کلمه contubernium
:
مجموعهای از افرادی که در کنار هم زندگی میکنند، به ویژه در یک زمینه نظامی.