معنی فارسی convivially
B1به صورت صمیمانه و دوستانه، یعني در حالت از صمیمیت و راحتی در گفتوگو
In a cheerful and friendly manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها در حین نوشیدن قهوه به صورت دوستانه صحبت کردند.
مثال:
They chatted convivially over coffee.
معنی(example):
دانشآموزان به صورت دوستانه روی پروژه خود کار کردند.
مثال:
The students worked convivially on their project.
معنی فارسی کلمه convivially
:
به صورت صمیمانه و دوستانه، یعني در حالت از صمیمیت و راحتی در گفتوگو