معنی فارسی coonily
B1کوونیگونه به نحوهای اشاره دارد که شبیه به رفتار راکون باشد.
In a manner that resembles or is characteristic of a raccoon.
- ADVERB
example
معنی(example):
راکون به طور کوونی در باغ حرکت کرد.
مثال:
The raccoon moved coonily through the garden.
معنی(example):
او در طول بازی احمقانه به طور کوونی رفتار کرد.
مثال:
She acted coonily during the silly game.
معنی فارسی کلمه coonily
:
کوونیگونه به نحوهای اشاره دارد که شبیه به رفتار راکون باشد.