معنی فارسی corniced

B2

به معنای دارای لبه یا دندانه‌های تزیینی در بالای دیوارها.

Decorated with cornices, often referring to a ceiling or structure

example
معنی(example):

اتاق با طرح‌های پیچیده کُرونیک شده بود.

مثال:

The room was corniced with intricate designs.

معنی(example):

او به سقف کُرونیک شده ساختمان تاریخی نگاه کرد.

مثال:

She admired the corniced ceiling of the historic building.

معنی فارسی کلمه corniced

: معنی corniced به فارسی

به معنای دارای لبه یا دندانه‌های تزیینی در بالای دیوارها.