معنی فارسی cornicle

B1

کورنیکل، لوله‌ای کوچک در برخی حشرات مانند شته‌ها که برای ترشح مواد شیمیایی به کار می‌رود.

A small tubular structure found in certain insects, especially aphids, used for exuding substances.

example
معنی(example):

کورنیکل لوله کوچکی است که در برخی از حشرات یافت می‌شود.

مثال:

The cornicle is a small tube found on some insects.

معنی(example):

دانشمندان به بررسی عملکرد کورنیکل در شته‌ها می‌پردازند.

مثال:

Scientists study the function of the cornicle in aphids.

معنی فارسی کلمه cornicle

: معنی cornicle به فارسی

کورنیکل، لوله‌ای کوچک در برخی حشرات مانند شته‌ها که برای ترشح مواد شیمیایی به کار می‌رود.