معنی فارسی cornicles
B1کورنیکلها، لولههای کوچک در برخی حشرات که به عنوان ترشح کننده مواد شیمیایی عمل میکنند.
Plural of cornicle; small tubular structures in certain insects.
- NOUN
example
معنی(example):
بسیاری از شتهها دو کورنیکل در بدن خود دارند.
مثال:
Many aphids have two cornicles on their bodies.
معنی(example):
کورنیکلهای گونههای مختلف از نظر اندازه و شکل متفاوت هستند.
مثال:
The cornicles of different species vary in size and shape.
معنی فارسی کلمه cornicles
:
کورنیکلها، لولههای کوچک در برخی حشرات که به عنوان ترشح کننده مواد شیمیایی عمل میکنند.