معنی فارسی correctify

B1

اصلاح کردن، درست کردن، بهبود وضعیت یا اشتباه.

To make something correct; to rectify.

example
معنی(example):

او سعی کرد با یک عذرخواهی وضعیت را اصلاح کند.

مثال:

He tried to correctify the situation with an apology.

معنی(example):

مهم است که اشتباهات خود را به سرعت اصلاح کنید.

مثال:

It's important to correctify your mistakes promptly.

معنی فارسی کلمه correctify

: معنی correctify به فارسی

اصلاح کردن، درست کردن، بهبود وضعیت یا اشتباه.