معنی فارسی correllation
B2همبستگی، رابطهای بین دو یا چند متغیر که برخی از تغییرات یکی با دیگری مرتبط است.
A mutual relationship or connection between two or more things.
- NOUN
example
معنی(example):
بین ساعتهای مطالعه و نمرات یک همبستگی قوی وجود دارد.
مثال:
There is a strong correlation between study hours and grades.
معنی(example):
محققان ارتباطی بین سیگار کشیدن و سرطان ریه پیدا کردند.
مثال:
Researchers found a correlation between smoking and lung cancer.
معنی فارسی کلمه correllation
:
همبستگی، رابطهای بین دو یا چند متغیر که برخی از تغییرات یکی با دیگری مرتبط است.