معنی فارسی correspondently
C1به طور موثر و منسجم، به شیوهای که ارتباط منطقی دارد.
In a manner that is consistent or logically connected.
- ADVERB
example
معنی(example):
مسائل به طور مربوط در سند مورد بررسی قرار گرفت.
مثال:
The issues were addressed correspondently in the document.
معنی(example):
آنها به تمامی سوالات به شکل مربوط پاسخ دادند.
مثال:
They responded correspondently to all inquiries.
معنی فارسی کلمه correspondently
:
به طور موثر و منسجم، به شیوهای که ارتباط منطقی دارد.