معنی فارسی corrivalship
B1حالت یا شرایط رقابتی میان رقبای نزدیک.
The condition or state of competing closely with rivals.
- NOUN
example
معنی(example):
رقابتشان موجب شد تا در زمینههای خود پیشرفت کنند.
مثال:
Their corrivalship pushed them to excel in their fields.
معنی(example):
رقابت بین نویسندگان علاقهمندی به ادبیات را شعلهور کرد.
مثال:
The corrivalship between the authors sparked interest in literature.
معنی فارسی کلمه corrivalship
:
حالت یا شرایط رقابتی میان رقبای نزدیک.
