معنی فارسی corrupter

B2

فردی که دیگران را به فساد یا پشیمانی می‌کشاند.

A person who corrupts someone, especially in a moral or ethical way.

example
معنی(example):

سازمان‌دهنده فساد جوانان به عدالت کشیده شد.

مثال:

The corrupter of the youth was brought to justice.

معنی(example):

او در جامعه به عنوان یک مفسد شناخته می‌شد.

مثال:

He was known as a corrupter in the community.

معنی فارسی کلمه corrupter

: معنی corrupter به فارسی

فردی که دیگران را به فساد یا پشیمانی می‌کشاند.