معنی فارسی cortically

B2

به طور مربوط به قشر مغز، اشاره به عملکرد و فرایندهای عصبی که در قشر مغز انجام می‌شود.

Relating to the cortex of the brain.

example
معنی(example):

مغز به طور قشری برای کنترل حرکت عمل می‌کند.

مثال:

The brain operates cortically to control movement.

معنی(example):

به طور قشری، مغز اطلاعات حسی را پردازش می‌کند.

مثال:

Cortically, the brain processes sensory information.

معنی فارسی کلمه cortically

: معنی cortically به فارسی

به طور مربوط به قشر مغز، اشاره به عملکرد و فرایندهای عصبی که در قشر مغز انجام می‌شود.