معنی فارسی corticating

B1

فرایند رشد قشر یا لایه ای در گیاهان که به تقویت و استحکام آنها کمک می‌کند.

The process of forming a cortex or outer layer in plants.

example
معنی(example):

گیاهان در حال نمو بودند.

مثال:

The plants were corticating as they matured.

معنی(example):

قشر زایی به بهبود ساختار گیاه کمک می‌کند.

مثال:

Corticating helps improve the plant's structure.

معنی فارسی کلمه corticating

: معنی corticating به فارسی

فرایند رشد قشر یا لایه ای در گیاهان که به تقویت و استحکام آنها کمک می‌کند.