معنی فارسی cortication
B2فرایند تشکیل قشر، به ویژه در گیاهان و درختان که به حفاظت و تامین سلامتی آنها کمک میکند.
The process of forming a cortex or protective layer on a plant.
- NOUN
example
معنی(example):
قشر زایی پوست درخت برای سلامت درخت ضروری است.
مثال:
The cortication of the bark is essential for tree health.
معنی(example):
قشر زایی در هنگام بلوغ درخت اتفاق میافتد.
مثال:
Cortication occurs as the tree matures.
معنی فارسی کلمه cortication
:
فرایند تشکیل قشر، به ویژه در گیاهان و درختان که به حفاظت و تامین سلامتی آنها کمک میکند.