معنی فارسی coseism

B2

لزوم‌های زمین‌لرزه‌های درونی یا مرتبط با صفحات زمین‌شناسی.

Seismic activity associated with earth movements.

example
معنی(example):

عالم به مطالعه کوسیسم در این منطقه پرداخت.

مثال:

The scientist studied the coseism in the region.

معنی(example):

کوئیسیسم می‌تواند به ما در درک حرکات تکتونیکی کمک کند.

مثال:

Coseism can help us understand tectonic movements.

معنی فارسی کلمه coseism

: معنی coseism به فارسی

لزوم‌های زمین‌لرزه‌های درونی یا مرتبط با صفحات زمین‌شناسی.