معنی فارسی cosen

B1

هماهنگ کردن یا جمع‌آوری ایده‌ها.

To assemble or align ideas effectively.

example
معنی(example):

او پرسید آیا می‌توانند برنامه‌های خود را با هم هماهنگ کنند.

مثال:

He asked if they could cosen their plans.

معنی(example):

یعنی موجب همگنی و ارتباط ایده‌ها باهم شود.

مثال:

To cosen means to bring ideas together.

معنی فارسی کلمه cosen

: معنی cosen به فارسی

هماهنگ کردن یا جمع‌آوری ایده‌ها.