معنی فارسی coseismic
B2مربوط به زمینلرزه یا رویدادهای زمینشناسی.
Relating to or caused by seismic activity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویدادهای کوسیسمی میتوانند بهطور قابل توجهی مناظر را تغییر دهند.
مثال:
Coseismic events can significantly alter landscapes.
معنی(example):
او به پژوهش درباره تأثیرات کوسیسمی بر ایمنی ساختمان پرداخت.
مثال:
She researched coseismic impacts on building safety.
معنی فارسی کلمه coseismic
:
مربوط به زمینلرزه یا رویدادهای زمینشناسی.