معنی فارسی cosinusoid

B1

شکل موجی که در آن نوسان‌های تابع کوسینوس ظهور می‌کند.

A waveform that represents oscillations resembling those of a cosine function.

example
معنی(example):

نمودار کوسینوسوید نوسانات دوره‌ای را نشان می‌دهد.

مثال:

The graph of the cosinusoid shows periodic fluctuations.

معنی(example):

در ریاضیات، کوسینوسوید به توابع کوسینوس مربوط می‌شود.

مثال:

In mathematics, a cosinusoid is related to cosine functions.

معنی فارسی کلمه cosinusoid

: معنی cosinusoid به فارسی

شکل موجی که در آن نوسان‌های تابع کوسینوس ظهور می‌کند.