معنی فارسی cosmopolitism
C2ایده یا فلسفهای که بر پایهی اعتقاد به اتحاد جهانی و همزیستی فرهنگها بنا شده است.
The belief in a single community of humanity transcending national and cultural boundaries.
- NOUN
example
معنی(example):
فلسفه جهانیگرایی اتحاد بین فرهنگهای مختلف را ترویج میدهد.
مثال:
The philosophy of cosmopolitism promotes unity among different cultures.
معنی(example):
باورهای او به جهانیگرایی کارش در روابط بینالملل را هدایت کرد.
مثال:
His beliefs in cosmopolitism guided his work in international relations.
معنی فارسی کلمه cosmopolitism
:
ایده یا فلسفهای که بر پایهی اعتقاد به اتحاد جهانی و همزیستی فرهنگها بنا شده است.