معنی فارسی cosmoramic

B1

توصیف یا نمای وسیع و جامع از کیهان یا جهان.

Describing or depicting a wide and comprehensive view of the cosmos.

example
معنی(example):

نمای کاسمورامیک از کوه نفس‌گیر بود.

مثال:

The cosmoramic view from the mountain was breathtaking.

معنی(example):

آنها یک اثر کاسمورامیک را نمایش دادند که کیهان را به تصویر می‌کشید.

مثال:

They showcased a cosmoramic artwork that depicted the universe.

معنی فارسی کلمه cosmoramic

: معنی cosmoramic به فارسی

توصیف یا نمای وسیع و جامع از کیهان یا جهان.