معنی فارسی couchantly
B1به صورت غیررسمی و راحت صحبت کردن یا عمل کردن.
In a casual or relaxed manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در جلسه به طور غیررسمی صحبت کرد.
مثال:
He spoke couchantly during the meeting.
معنی(example):
سبک غیررسمی او باعث شد همه احساس راحتی کنند.
مثال:
Her couchantly style made everyone feel relaxed.
معنی فارسی کلمه couchantly
:
به صورت غیررسمی و راحت صحبت کردن یا عمل کردن.