معنی فارسی couching
B1 /ˈkaʊtʃɪŋ/شیوه‌ای در هنر و دوخت که در آن یک رشته به وسیله یک رشته دیگر پایه‌گذاری می‌شود.
A technique in embroidery where a thread is laid on the surface and fastened down.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of one who couches.
example
معنی(example):
هنرمند ساعت‌ها را به دوخت کار دوزی گذراند.
مثال:
The artist spent hours couching the embroidery.
معنی(example):
دوخت لبه برای افزودن بافت به کار بسیار مهم است.
مثال:
Couching is important for adding texture to the piece.
معنی فارسی کلمه couching
:
شیوه‌ای در هنر و دوخت که در آن یک رشته به وسیله یک رشته دیگر پایه‌گذاری می‌شود.
