معنی فارسی couch potato
A2شخصی که بیشتر وقت خود را نشسته و در حال تماشای تلویزیون می‌گذراند.
A person who spends a lot of time sitting and watching television.
- noun
noun
معنی(noun):
A person who spends a lot of time sitting or lying down, often watching television, eating snacks or drinking alcohol.
example
معنی(example):
بعد از کار، او تبدیل به یک آدم تنبل می‌شود و تلویزیون می‌بیند.
مثال:
After work, he becomes a couch potato and watches TV.
معنی(example):
آدم تنبل بودن در تمام طول آخر هفته برای سلامتی خوب نیست.
مثال:
Being a couch potato all weekend isn't healthy.
معنی فارسی کلمه couch potato
:
شخصی که بیشتر وقت خود را نشسته و در حال تماشای تلویزیون می‌گذراند.
