معنی فارسی countercourant

B1

عمل یا رویکردی که در تضاد با جریان عمومی یا غالب قرار دارد.

An act or approach that is contrary to the prevailing trend.

example
معنی(example):

کارهای هنرمند معمولاً در برابر روندهای اصلی قرار دارد.

مثال:

The artist's work often goes countercourant against mainstream trends.

معنی(example):

رمان او در برابر ژانرهای محبوب زمان خود قرار داشت.

مثال:

His novel was countercourant to the popular genres of its time.

معنی فارسی کلمه countercourant

: معنی countercourant به فارسی

عمل یا رویکردی که در تضاد با جریان عمومی یا غالب قرار دارد.