معنی فارسی countercriticism
B1انتقاداتی که به یک انتقاد اولیه پاسخ میدهند.
Criticism that responds to initial criticism.
- NOUN
example
معنی(example):
نویسنده پس از انتشار کتابش با انتقادات متقابل مواجه شد.
مثال:
The author faced countercriticism after his book was published.
معنی(example):
انتقادات متقابل میتواند به ایجاد یک بحث متعادل کمک کند.
مثال:
Countercriticism can help to foster a balanced discussion.
معنی فارسی کلمه countercriticism
:
انتقاداتی که به یک انتقاد اولیه پاسخ میدهند.