معنی فارسی counterdisengage
B1غیرفعال کردن یا جدا کردن یک سیستم به منظور جلوگیری از خطر یا مشکل.
To detach or deactivate something as a countermeasure.
- VERB
example
معنی(example):
این دستگاه میتواند به صورت معکوس عمل کند تا از حوادث جلوگیری کند.
مثال:
The device can counterdisengage to prevent accidents.
معنی(example):
آنها باید تجهیزات خود را وقتی خراب شد به صورت معکوس عمل کنند.
مثال:
They needed to counterdisengage their equipment when it malfunctioned.
معنی فارسی کلمه counterdisengage
:
غیرفعال کردن یا جدا کردن یک سیستم به منظور جلوگیری از خطر یا مشکل.