معنی فارسی counterhaft

B1

دسته‌ای که به ابزارهای خاص اضافه می‌شود تا تسلط بیشتری ایجاد کند.

A handle or grip added to tools that enhances control and usability.

example
معنی(example):

دسته معکوس امکان چنگ زدن بهتری هنگام تاب انداختن ابزار را می‌دهد.

مثال:

The counterhaft allows for a better grip while swinging the tool.

معنی(example):

بسیاری از ابزارها اکنون دارای دسته معکوس برای بهبود کارایی هستند.

مثال:

Many tools now feature a counterhaft for improved usability.

معنی فارسی کلمه counterhaft

: معنی counterhaft به فارسی

دسته‌ای که به ابزارهای خاص اضافه می‌شود تا تسلط بیشتری ایجاد کند.