معنی فارسی counterindication

B1

نشانه یا وضعیتی که نشان می‌دهد یک درمان یا اقدام خاص مناسب نیست.

A sign or circumstance indicating that a certain action or treatment should not be taken.

example
معنی(example):

یک نشان‌دار کننده مخالف برای استفاده از این درمان برای کودکان جوان وجود دارد.

مثال:

There is a counterindication against using this treatment for young children.

معنی(example):

گزارش پزشکی یک نشان‌دار کننده مخالف برای داروی تجویز شده را شامل می‌شد.

مثال:

The medical report included a counterindication to the prescribed medication.

معنی فارسی کلمه counterindication

: معنی counterindication به فارسی

نشانه یا وضعیتی که نشان می‌دهد یک درمان یا اقدام خاص مناسب نیست.