معنی فارسی counterindicate

B1

به معنای نشان‌دادن یا اشاره به اینکه چیزی درست یا قابل اجرا نیست.

To indicate that something may not be appropriate or advisable given the circumstances.

example
معنی(example):

علائم ممکن است نیاز به دارو را نشان‌دار کنند.

مثال:

The symptoms may counterindicate the need for medication.

معنی(example):

آنها راه‌حل اولیه ارائه شده را نشان‌دار می‌کنند.

مثال:

They counterindicate the initially proposed solution.

معنی فارسی کلمه counterindicate

: معنی counterindicate به فارسی

به معنای نشان‌دادن یا اشاره به اینکه چیزی درست یا قابل اجرا نیست.