معنی فارسی counterplots
B1نقشهها یا طرحها که به شکلی مخالفتی با طرحهای ابتدایی دارند و در داستانها یا در موقعیتهای راهبردی به کار میروند.
Plans that oppose or counteract existing plots or schemes.
- noun
noun
معنی(noun):
A plot made in opposition to another; a counterploy.
example
معنی(example):
پلیس چندین نقشهی مقابل علیه قهرمان داستان را کشف کرد.
مثال:
The detectives uncovered multiple counterplots against the protagonist.
معنی(example):
این فیلم شامل چندین نقشهی مقابل است که داستان را غنیتر میکند.
مثال:
The movie features several counterplots that enhance the story.
معنی فارسی کلمه counterplots
:
نقشهها یا طرحها که به شکلی مخالفتی با طرحهای ابتدایی دارند و در داستانها یا در موقعیتهای راهبردی به کار میروند.