معنی فارسی counterpuncher
B2کسی که در مبارزات از ضربهٔ مخالف برای حمله مجدد استفاده میکند.
A fighter who reacts to an opponent's attack with a counterattack.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک زنندهی ضربهٔ متقابل، او منتظر حمله حریفش میماند تا به او ضربه بزند.
مثال:
As a counterpuncher, she waits for her opponent's attack to strike back.
معنی(example):
یک زنندهٔ ضربهٔ متقابل ماهر میتواند به سرعت جریان یک مسابقه را تغییر دهد.
مثال:
A skilled counterpuncher can turn the tide of a match quickly.
معنی فارسی کلمه counterpuncher
:
کسی که در مبارزات از ضربهٔ مخالف برای حمله مجدد استفاده میکند.