معنی فارسی counterpush

B1

فشاری به عقب در برابر نیروهای حریف به منظور بازپس‌گیری یا حفظ موضع.

A forceful movement back against an opponent or competitor.

example
معنی(example):

سربازان یک فشار متقابل انجام دادند تا موضع خود را بازپس بگیرند.

مثال:

The soldiers executed a counterpush to reclaim their position.

معنی(example):

در یک بازار رقابتی، شرکت ها معمولاً به یک فشار متقابل نیاز دارند تا سهم خود را حفظ کنند.

مثال:

In a competitive market, companies often need a counterpush to maintain their share.

معنی فارسی کلمه counterpush

: معنی counterpush به فارسی

فشاری به عقب در برابر نیروهای حریف به منظور بازپس‌گیری یا حفظ موضع.