معنی فارسی countersense

B1

حس معکوس، توانایی برای درک و شناسایی واقعیت‌ها و اطلاعات نادرست است.

An instinct or ability to detect falsehood or misinformation.

example
معنی(example):

او حس معکوس قوی برای تشخیص دروغ داشت.

مثال:

She had a strong countersense for detecting lies.

معنی(example):

حس معکوس او را در اتخاذ تصمیمات بهتر هدایت کرد.

مثال:

His countersense guided him to make better decisions.

معنی فارسی کلمه countersense

: معنی countersense به فارسی

حس معکوس، توانایی برای درک و شناسایی واقعیت‌ها و اطلاعات نادرست است.