معنی فارسی counterservice
B1خدماتی که در آن مشتری به طور مستقیم از باجه یا کانتر سفارش میدهد.
A style of dining where customers order directly at a counter instead of being served at a table.
- NOUN
example
معنی(example):
رستوران خدمات معکوس را برای تجربه وعده غذایی سریعتر ارائه میداد.
مثال:
The restaurant offered counterservice for a faster dining experience.
معنی(example):
او خدمات معکوس را به خدمات میزی برای وعدههای غیررسمی ترجیح میداد.
مثال:
He preferred counterservice over table service for casual meals.
معنی فارسی کلمه counterservice
:
خدماتی که در آن مشتری به طور مستقیم از باجه یا کانتر سفارش میدهد.